حجتالاسلاموالمسلمین میلانی نژاد در یادواره ۲۶ شهید دهکا در مسجد جامع این دهستان گفت: ادامه دادن راه شهدا در پیروی از ولایتفقیه است.
در این مراسم (که در دوازدهم شهریور 94 برگزار شد )حجتالاسلاموالمسلمین میلانی نژاد بابیان اینکه زبانی آدمی در وصف مقام شهیدان ناتوان است اظهار کرد: تنها خداوند متعال میتواند مقام والای شهیدان را توصیف کند.
استاد حوزه و دانشگاه شهدا را حاضر و ناظر بر اعمال انسان دانست و افزود: ما نباید وجود شهیدان را فقط در گلزار شهدا بدانیم بلکه به فرموده قرآن کریم آنان نزد خداوند هستند و خداوند نیز همهجا شاهد اعمال ماست بنابراین روح شهیدان هم همهجا ما را دنبال میکنند.
میلانی نژاد ادامه دادن راه شهدا را در پیروی از ولایتفقیه دانست و افزود: شهیدان رفتند و به رویمان گل زدند، وای بر ما که اگر بخواهیم از خون شهیدان به نفع خودمان پل بزنیم.
وی یادوارههای شهدا را راهی برای ماندگاری شهدا و فرهنگ شهادت دانست و اظهار داشت:به همین دلیل باید بهاندازه شهادت برای یادوارههای شهدا احترام و ارزش قائل شد.
میلانی نژاد خاطرنشان کرد:امروز ما نیازمند شهدا و آرمان شهیدان هستیم و هر چهبهتر این مراسم برگزار شود ارزشگذاری برای هویت خودمان بیشتر خواهد شد.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آستان خبر
اجمالی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین میلانی نژاد در شب نهم ماه محرم1394 در مسجد ارک
مصطفی امینی خواه در وبلاگ دست انداز نوشت :
ازدواج این حقیر ، از آن جهت که به این کمترین مربوط است ، جذابیت خاصی ندارد. ولی از آنجا که جنبه های درس آموز دارد و دوستان از آن استقبال کرده اند ، گوشه هایی از آن را واگویه می کنم.
سالها قبل همراه استاد عزیزمان و یکی از دوستان ، عازم مشهد مقدّس شدیم. قبل از حرکت ، وقتی برای خداحافظی به حرم حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ رفتم ، یکی از اهالی معنا ، به بنده دستور خاصی داد؛ تا در حرم امام رضا ـ علیه السلام ـ انجام دهم و بخت بسته را برای گشایش ، به دستان مبارک امام بسپارم.
رهسپار ارض اقدس شدیم. همراه استاد به حرم مشرف شدیم. بنا به دستوری که گرفته بودم ، زیارت کردم و امر ازدواج را با اصرار و التماس به ساحت قدسی اش عرضه داشتم. از حرم که بیرون می رفتیم ، استاد فرمود: « کسی برای زیارت امام رضا ـ علیه السلام ـ رفته بود و امر ازدواج را به حضرت سپرده بود. در ضمن این درخواست ، وقت هم معیّن کرده بود. آن شخص در همان زمانی که تعیین کرده بود حاجت خود را گرفت.» سپس فرمودند: شما چه کردید؟ امر را به آقا سپردید؟ زمان هم تعیین کردید؟
گفتم: بله؛ زمانی هم که سپردم ، "کوتاه" است.
از حرم که بیرون می رفتیم ، دوست ما ـ آقای وحدتی پور ـ گفتند: منزل خواهر ما همین نزدیکی هاست. موافقید برویم؟!
همگی پذیرفتیم و راه افتادیم. کوچه ای در محله سجادیه؛ محله ای در منطقه طلّاب.
به منزل که رسیدیم ، آقایان به طبقه بالا رفتند و بانوان به طبقه پایین. والده ما نیز همراه بانوان بودند. پس از ساعتی مادرم را دیدم ؛ با برقی از شعف. با شادی خاصی فرمود: موردِ موردِ نظر را پیدا کردم!
همراهان ما رفتند و ما یک هفته ، در طبقه بالا ماندیم. در طول این هفته ، خواستگاری و گفتگو صورت گرفت. البته کش و قوس هایی بود ، ولی به لطف خدا و وساطت ضامن آهو ، چندی بعد و در شب نیمه شعبان ، در همان ساختمان ، مجلس عقد کنان را به پا کردیم. چندی بعد و در شب عید غدیر دوباره همان جا مجلس عروسی را به پا کردیم. مجلسی که در نوع خود منحصر به فرد بود.
سخنران مجلس عروسی ، حجت الاسلام و المسلمین میلانی نژاد بود؛ مشهور ترین خطیب استان البرز و از کارشناسان مذهبی برنامه های تلویزیونی. حضور ایشان هم در نوع خود جالب بود؛ چون طبیعتا در آن شب خاص باید بزرگترین مجالس کرج را اداره می کرد.
ایشان ، چند روز قبل از آن ، از حج بازگشته بود. تا به منزل می رسد ، به خانواده می گوید: «تا کسی از آمدنم با خبر نشده ، بار و بنه را جمع کنید تا عازم مشهد شویم.» همان روزی هم که به مشهد رسیده بود ، پدر ما ایشان را در حرم می بینند و برای سخنرانی مراسم دعوت می کنند.
مجلس عروسی ما در واقع هیاتی بود به مناسبت عید غدیر. آقای میلانی نژاد سخنرانی را با توسل به امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ آغاز کرد و با ذکر فضایل امیر المومنین ـ صلوات الله علیه ـ پیش برد. در ضمن سخنرانی نیز موعظه ها و داستانهای شیرینی از زندگی خانوادگی داشت. پس از ایشان یکی از مدّاحان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ، در مدح مولا خواند. البته حقیر ـ که ظاهرا در آن مجلس داماد بودم و باطنا گوشه ای از هیات ، یکی از مستمعین به شمار می آمدم ـ به یکی از دوستان گفتم : برو به مداح بگو آخر مجلس گریزی به کربلا بزند! و بگو این را داماد گفته! دوست ما هم رفت ولی مداح نپذیرفت که ذکر مصیبت کند!
پس از مدّاحی ، به نیت مراسم عید غدیر ـ و نه مراسم عروسی ـ شام ساده ای دادیم و همانجا و بدون کمترین آزار برای کسی ، مجلس را به انتها رساندیم.
چه پیش و چه پس از این ازدواج ، ـ بحمد الله ـ محفوف به داستانها و عنایتهای عجیبی بود؛ که حقیر به همین مقدار اندک بسنده نمودم.
از آن پس هر کس با ما درباره ازدواج صحبت می کند ، راهکاری ساده ولی پر مغز برایش دارم. " برو به محضر امام هشتم و با همه وجود خودت را با همه درخواستها و حاجاتت به آقا بسپار! باور کن پدری به مهربانی خورشید و جودِ بهار داری! "
شاید تمام سخنرانان معروف کشور ما دارای بهره های ذی جودی از معارف الهی هستند اما شاید کسی را از نزدبک بتوان دید و به طور مستقیم از منبرش بشود استفاده کرد برای مخاطب بیشتر نمایان تر است . این قلم رو سیاه پای منابر اقایان رفیعی ، ماندگاری ، عالی ، فرحزاد ، الهی ، انصاریان نشسته و سعی کرده برای اینده خویش طرحی بیابد . اشنایی ام با اقای میلانی نژاد از برنامه تلویزیونی شبکه ۵ تهران شروع شد شاید تا اون موقع دقت لازم به صحبتهای ایشان نکرده بودم. تا این که دست الهی ما را همشهری اقای میلانی نژاد کرد و ما توانستیم در سخنان ایشان شرکت کنیم لحن کلام ایشان بسیار سوزناک است و این تاثیر بیشتری بر گهنکاری همچون حقیر گذاشته است، امید است بتوانیم قدمی در راه تحقق اهداف دینی بر داریم